فیک شطرنجی | checkered 1۰

part ۱٠

[نگفت میام دنبالت گفت بیا ]
[میخاست بپیچونه ولی من زبر بار نرفتم و گفتم باید بریم]
[هیچ واکنش و جوابی به "دلم برات تنگ شده" نداد]
[توی موزه باهام گرم حرف میزد ولی زیاد بهم نزدیک نمیشد]
[نامجون : بریم دیگه
ا.ت : اما تو همیشه باید بزور از موزه میاوردنت بیرون یا حتی چرا امروز میخواستی بپیچونی؟]
[از در که میخواستیم بریم بیرون یه دختره رو دیدیم که نامجون با دیدنش یه ترس و تعجبی و اعصانیتی کل بدنشو فرا گرفت، دختره با یه نگاه معنا دار از کنارش رد شد و نامجون برگشت و عمیق نگاهش میکرد]

ا.ت : همون دختره که وقتی خواستیم از موزه برگردیم دیدیمش؟
نامجون : اوممم

#شطرنجی
#فایتینگ
#رمان_نامجون
دیدگاه ها (۰)

وانشات شطرنجی | checkered 1۱

وانشات شطرنجی | checkered 1۲

فیک شطرنجی | checkered ۹

فیک شطرنجی | checkered ۸

☕️هفت روز تا تبدیل شدن به استاد قهوه☕️پارت 18

☕️هفت روز تا تبدیل شدن به استاد قهوه☕️پارت 15

واقعا ببخشید نبودم بچه ها گوشیم خراب شده بود الان بخاطر اینک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط